۱۳۸۷ آذر ۹, شنبه

یک سری اس ام اس جدید عشقولانه

شروع کار معمولا سخته. مخصوصا اگر قرار باشه یک چیز جدید ارائه بدی. مثلا یک سری اس ام اس جدید ! اما همین که راه بیفتی ادامه مسیر آسونتر میشه. برای شروع یک سری اس ام اس جدید عشقولانه آماده کردم که امیدوارم مورد قبول شما عزیزان واقع بشه. میدونم همشون جدید جدید نیستند ولی خب چاره چیه! بالاخره باید از یه جایی شروع کرد. اگر توی این اس ام اس ها، چند تاش براتون تکراری بود به بزرگواری خودتون ببخشید. منتظر نظرات شما گرامیان هستم.

این هم 10 اس ام اس جدید و عشقولانه:

اس ام اس جدید عشقولانه شماره ی 1
دیگر محبت و عشق هم خریداری ندارند. زندگی شده قصه ی همان مرد یخ فروشی كه وقتی از او سوال کردند: فروختی؟ در پاسخ گفت: "نخریدند، تمام شد.."

اس ام اس جدید عشقولانه شماره ی 2
دیشب خواب دیدم با یه دسته گل اومده بودی به دیدنم، با یك نگاه مهربون... همون نگاهی كه سال ها آرزوشو می کشیدم و از من دریغ می كردی، گریه كردی، گفتی که دلت برام تنگ شده، ولی من فقط نگاهت كردم.. وقتی رفتی سنگ قبرم از بارون اشكات خیس شده بود . . .

اس ام اس جدید عشقولانه شماره ی 3
تو اکنون می روی و من فقط نگاهت می کنم، تعجب نکن که چرا گریه نمی کنم، بی تو یک عمر فرصت برای گریستن دارم، اما برای تماشای تو همین چند لحظه باقی است..

اس ام اس جدید عشقولانه شماره ی 4
همیشه وقتی که گریه می کنی حواست باشه، اونی که آرومت میکنه دوستت داره، ولی اونی که با تو گریه می کنه عاشقته . .

اس ام اس جدید عشقولانه شماره ی 5
عجیب آن است که در بازی زندگی، تنها كسانی ما را می رنجانند كه همیشه كوشیده بودیم از ما نرنجند . .

اس ام اس جدید عشقولانه شماره ی 6
حکایت شگفتی است که " فراموش شدگان"، " فراموش کنندگان" را تا ابد " فراموش نمی کنند..!"

اس ام اس جدید عشقولانه شماره ی 7
عشق از دوستی پرسید: من و تو چه تفاوتی داریم؟ دوستی گفت: من انسان ها را با سلامی آشنا می کنم ولی تو با نگاهی...... و من آنان را با دروغی جدا می کنم ولی تو با مرگ..

اس ام اس جدید عشقولانه شماره ی 8
در خاطرت هست گفتم که دوستت دارم و تو گفتی کوچکی برای دوست داشتن!؟ من رفتم و بزرگ شدم... حالا اما دیگر یادم رفته است دوست داشتن!

اس ام اس جدید عشقولانه شماره ی 9
دیشب دفترچه قسطامو ورق می زدم. تمومی نداره! هر طور حساب می کنم می بینم تا آخر عمر بدهكار مهربونیاتم..

اس ام اس جدید عشقولانه شماره ی 10
یادمه که همیشه به من می گفتی برو من پشتتم.. ولی هرگز فکر اون خنجری رو که پشتت قایم کرده بودی نمیکردم..

هیچ نظری موجود نیست: